علی شادکام ▪️
(دربارهی کتاب نام آن گلها عدم بود) ▪️
هفت داستان کوتاه از محسن توحیدیان. داستانها در محوریت معنایی پیوستگی دارند، مرگ یا به تعبیر مولف: «غیاب»، اما هرکدام از داستانها در عین استقلالی که دارند، تفاوتهایی هم دارند. همانقدر که شباهتهایی، بیآنکه همدیگر را تکرار کنند.
نثر پخته و متشخصی که در هر داستان وجود دارد حال و هوای ویژهای را برای هر متن ایجاد کرده است، اولین داستان: «در هراس»، روایت سیال ذهنی از مرز بین عینیت و وهم را بارها نزد راوی سوم شخص به چالش میکشد، دومین داستان: «پیشدار»، تصویری از مرگ بهدست میدهد که فراژانری است، هم شگفت است و هم جادویی، هم ترکیببندی داستان و هم شخصیتپردازی جدال میان دانستن و تعلیق است و متن ما را به شک میاندازد که میدانیم چه میشود یا نمیدانیم.
داستان سوم «بهرام و گل اشک» پا را فراتر از رئالیسم جادویی میگذارد اما خوانشهای دیگری را هم در اختیار مخاطب میگذارد که با متن چون هذیانهای بهرام برخورد کند. ابزاری که نویسنده در داستانهای دیگر هم در اختیار مخاطب گذاشته است تا داستانها در پارادایم پسامدرن قرار گیرند.
اما شاید یکی از جذابترین داستانهای این مجموعه «مرگ پاستر» باشد. داستانی که در آن نویسنده دست به تجربهگرایی زده است. داستانی در ژانر علمی تخیلی، با رسمالخط ویژه و منتخب او که بخشی از شخصیتپردازی راوی اول شخص خاطرهنویس آن شده است. با نشانههای تاریخی و سطحهای مختلف برای مخاطبان مختلفی که علاقه به رمزگشایی دارند…
داستانهای دیگر این مجموعه هم در انتظار شماست برای خواندن؛ با لذت.