در نیمروز تابستانی، احمدرضا احمدی برای همیشه در محلههای غریب زندگی گم شد. نباید از مرگ او سخن گفت. عکسهای خاکسپاری او، بردنش در تابوت و آن نوار مشکی روی عکسهایش، بیمعنیترین چیزها دربارهی اوست. مردن به هرکس بیاید، به احمدرضا احمدی نمیآید. او مدرنتر از مرگ بود. و پیشروتر از لشکر موریانههای زوال که … بیشتر بخوانید “مردن به او نمیآید” »
دسته: شعر
میدانیم که اوزان ترانهها با اوزان عروضی متفاوت است و دارای حالتی است انگار معلق و بینابین اوزان هجایی و عروضی، با خصلتی خاص خود ترانهها. «برخی از این ترانههای ملی بدون قافیه، نمونهای از طرز ساختمان قدیمترین شعرهای فارسی و شاید از سرودهای ماقبل تاریخی نژاد آریاست… سرودهای اوستا نیز بدون قافیه و مانند … بیشتر بخوانید “نوعی وزن در شعر امروز فارسی” »
محسن توحیدیان ▪️ (برای مهدی باقرزاده) گنجشک را صبح چه نام میدهد بر میزِ صبحانه به زیر تجیرِ ابر؟ قاشقی میکاود باغچه را به جستنِ کرمِ پشیمانی کاردی به تفاهم میایستد میان من و منارهای که در لیوان چایی غرق میشود منقاری دانه میچیند از سرانگشتان فساد که نشان سکندر و نوشروان است کشندهی … بیشتر بخوانید “تجیرِ ابر” »
محسن توحیدیان ▪️ (برای سعید اسکندری) ما بر اثر تو درگذشتهایم و از این است که مرگمان نیست آه ای که دیدهای ماهیان پرنده را در آبهای وهمِ باروک که بر چشمان فلیباس میدمیدهاند ای که جویدهای تو نیز به دندان گس گل عمر اسفندیار را آه ای که به نام میشناسمت اما هنگام که … بیشتر بخوانید “بر اثر تو” »
محسن توحیدیان ▪️ روزی نمانده تا تسلیمِ باطل کنم اشکی نمانده تا بیفشانم بر بادهای تجرید از جیب که افتاده این مغاک در دلم؟ مگر پرندگان تاریکی دانستهاند که راه به مبهوت کشیدهام؟ مگر آنکه بر دروازهی تسلیم شیهه میکشد چهارشنبه نیست؟ ای تنومند ای رقتانگیز ای مسلط بر پنجرهها، گلدانها، قیچیها، خاکروبهها ای … بیشتر بخوانید “چهارشنبه” »