یانیس ریتسوس ▪️ ترجمهی محمدعلی سپانلو ▪️ مردی واقعن شگرف، با نگاهی دیگرسان و رفتاری دیگرسان در بدنش (به یقین میدانستیم) نه خیالها نه تصویرها بلکه اشیا را بر هم انباشته بود کوهستانهای پوشیده از کاج، تپهای در سه ردیف، درختان زیتون در دامنهاش اسبی سرخ، پلههای کندهشده در دل صخره که راه میبرد بهسوی … بیشتر بخوانید “یک مرد” »
دسته: ترجمه
شعرهایی از تد کوزر ▪️ ترجمهی محسن توحیدیان ▪️ زنی نابینا سرش را بالا گرفته بود به سمت بارانی از نور و خندیده بود نور بر پیشانیاش چکیده بود در چشمهایش دویده بود بر یقهی بالاپوشش و خیسانده بود سفیدی بالای سینههایش را کفشهای قهوهایاش نور را پاشانده بود لحظه، چون واگن سیرکی بود … بیشتر بخوانید “ما را دشتها نادیده میگیرند” »
پاتریشیا گاردن ▪️ ترجمهی محمد سمیعی ▪️ بابل در طول زندگی ادبی خود همواره به دنبال گستردهتر کردن دایرهی مواد خامی بوده که میتوانستند در حیطهی تاملات ادبی او بگنجند. او در یکی از داستانهای متاخر خود با نام «گی دو موپاسان»، دغدغهی خود را به کشف رابطهی غائی بین خیال و حقیقت زندگی معطوف … بیشتر بخوانید “نگاهی به داستان گی دو موپاسان” »
ایزاک بابل ▪️ ترجمهی صنعان صدیقی ▪️ ایزاک امانویلوویچ بابل، نویسندهی یهودیتبار روس و از بزرگترین نویسندگان روسیه در قرن بیستم در ۱۳ ژوئیه ۱۸۹۴ به دنیا آمد. از او داستانهای کوتاه، بخشهایی ناتمام از یک رمان و چندین فیلمنامه بهجا مانده است. نخستین مجموعه از داستانهای او به زبان انگلیسی را دخترش ناتالی بابل … بیشتر بخوانید “گی دو موپاسان” »
ترجمهی گلسانا احمدی ▪️ آرمانشهر جزیرهای که کاملا مشهود است و چونان زمینیست به زیر پاهای تو جادهای که مطلق است بوتههایی که زیر بار براهین خم میشوند اینجا میرویند درختانی از رستگاری با شاخههایشان رقصان از دوران کهن درخت ادراک با قامتی شگفت و استوار و جوانههایی در بهار که میگویند: «میفهمم» دورتر از … بیشتر بخوانید “دو شعر از ویسلاوا شیمبورسکا” »