محسن توحیدیان ▪️
(برای مهدی باقرزاده)
گنجشک را صبح چه نام میدهد
بر میزِ صبحانه
به زیر تجیرِ ابر؟
قاشقی میکاود باغچه را
به جستنِ کرمِ پشیمانی
کاردی به تفاهم میایستد
میان من و منارهای
که در لیوان چایی غرق میشود
منقاری دانه میچیند
از سرانگشتان فساد
که نشان سکندر و نوشروان است
کشندهی دریاها
پیامبرِ اسرارِ همسایهگانم
بر تیزهی دیوار مینشیند
به دو چشم بلور
در جنازه تماشا میکند
و پایههای صندلی در خاک نرم فرو میرود