یانیس ریتسوس ▪️ ترجمهی محمدعلی سپانلو ▪️ مردی واقعن شگرف، با نگاهی دیگرسان و رفتاری دیگرسان در بدنش (به یقین میدانستیم) نه خیالها نه تصویرها بلکه اشیا را بر هم انباشته بود کوهستانهای پوشیده از کاج، تپهای در سه ردیف، درختان زیتون در دامنهاش اسبی سرخ، پلههای کندهشده در دل صخره که راه میبرد بهسوی … بیشتر بخوانید “یک مرد” »
دسته: شعر
شعرهایی از تد کوزر ▪️ ترجمهی محسن توحیدیان ▪️ زنی نابینا سرش را بالا گرفته بود به سمت بارانی از نور و خندیده بود نور بر پیشانیاش چکیده بود در چشمهایش دویده بود بر یقهی بالاپوشش و خیسانده بود سفیدی بالای سینههایش را کفشهای قهوهایاش نور را پاشانده بود لحظه، چون واگن سیرکی بود … بیشتر بخوانید “ما را دشتها نادیده میگیرند” »
محسن توحیدیان ▪️ • نیمهشب در حال خواندن کتابی هستم و درست در میانهی صفحهی سی و هفت، یکی از کلمات کتاب تکان میخورد و به زحمت خودش را از سفیدی صلب کاغذ وا میکَنَد. بر سطرها و سفیدیهای محاط بین آنها سُر میخورد و پیش از آنکه بتوانم کتاب را ببندم، در فضای نامتناهی … بیشتر بخوانید “کلمات جادو” »
محسن توحیدیان ▪️ غمی به دندان گیر غمی ای سگ! استخوانی که زمانی آرنج انسانی بوده است در کارخانه زخمی که دهانی را دریده است در فریاد غمی که با کلماتش تو را میخوانم هنگامی که هنوز نامت را به من نگفتهای به دندانش گیر این خواب عطارد است که بر فقدان تو میتابد شانهای … بیشتر بخوانید “ترانهای برای سگ” »
ترجمهی گلسانا احمدی ▪️ آرمانشهر جزیرهای که کاملا مشهود است و چونان زمینیست به زیر پاهای تو جادهای که مطلق است بوتههایی که زیر بار براهین خم میشوند اینجا میرویند درختانی از رستگاری با شاخههایشان رقصان از دوران کهن درخت ادراک با قامتی شگفت و استوار و جوانههایی در بهار که میگویند: «میفهمم» دورتر از … بیشتر بخوانید “دو شعر از ویسلاوا شیمبورسکا” »