مارجوری بولیون ▪️
ترجمهی رضا شیرمرز ▪️
طرح داستانی یک تراژدی مهمتر از طرح داستانی یک کمدی است. از این نظر که تغییرات و تحولات سرنوشت در شخصیتهای مختلف بزرگتر و اجتنابناپذیرترند. تا همین اواخر تقریبن تمام تراژدیها با مرگ یک یا چند شخصیت اصلی نمایشنامه تمام میشد. مثلن تمام تراژدیهای شکسپیر. شاید مرگ برای بسیاری تنها فاجعهی نهایی زندگی باشد. اگر درست به قضیه نگاه کنیم میبینیم که مرگ لزومن یک فاجعه نیست چون هر یک از ما روزی خواهیم مرد. بهعنوان مثال در «شاه لیر» و «آنتونی و کلئوپاترا» مرگ قهرمان مرد و زن فاجعهآمیز نیست. به هر حال سنت امری مطلقگراست و من گاهی اوقات به روزی میاندیشم که یک کمدی با مرگی شادیآور و خوشایند پایان برسد. سامرست موام در نمایشنامهی «شپی» به این هدف نزدیک شده و در نمایشنامهی «به خاطر خدمات محوله» نوشتهی همین نویسنده خودکشی شخصیت مرد فاجعهآمیزتر از زندگی معشوقهاش نیست که از شدت اندوه دیوانه میشود. امروزه پایان تراژیک نمایشنامه مربوط به شخصیتهایی است که میمانند و با بدبختی دست به گریبان میشوند. مثلن در «سه خواهر» اثر چخوف، «اشباح» اثر ایبسن، «ساعت بچهها» اثر لیان هلمن، «نسخهی براونینگ» و «دریای آبی عمیق» اثر ترنس براتیگان. نمایشنامهی «نامه» اثر سامرست موام با حادثهی مرگ آغاز میشود اما عنصر تراژیک مربوط به زنی است که میماند در حالی که مرد مورد علاقهاش را کشته و باید با شوهری که دوستش ندارد زندگی کند. طرح داستانی کمدی عمومن با یک یا چند ازدواج به پایان میرسد. در کمدی فضا آنقدر غیر جدی است که ما نامتجانسترین ازدواجها را هم موفق و خوشایند فرض میکنیم. مثلن ازدواج و توافق برترام و هلنا در «نیکوست آنچه پایانش خوش است» واقعن عجیب است و الینا و کامیلو در نمایشنامهی «داستان زمستان» شخصیتهای خوبی هستند اما چه تضمینی وجود دارد که کارشان به جدایی نکشد؟ قاعده این است که در درام و افسانه ازدواجی که در پایان اثر میآید حکایت از پایان خوش دارد در صورتی که در آثار متنوع ادبی گاهی اوقات ازدواج امری شادیآور و خوشایند نیست. تصادف هم در تراژدی و کمدی کاربرد دارد. معمولن نمایشنامهنویسان احتمال ریاضی را در نظر نمیگیرند اما هنرمندان عالیمرتبه همیشه حداقل احتمال را در نظر میگیرند. ما ممکن است در طول عمر کوتاهمان چندبار با اشخاص یا بناها و اشیایی برخورد کنیم و این برخورد غیر مترقبه ما را دگرگون کند. برخوردهای غیر مترقبه در نظر ما بخت و اقبال محض محسوب میشوند اما در سرنوشت ما نقشی اساسی میتوانند داشته باشند. مثل پیدا کردن همسر مفقودالاثر، انتخاب راهی کاملن غیر منطقی و از روی احساس و یا حوادث فیزیکی معجزهآسا.