محسن توحیدیان ▪️
گفتهاند و راست که تاریخ تکرار میشود و فراگیر شدن ابزارهای هوش مصنوعی، تکرار تاریخیِ رویدادهایِ انقلاب صنعتی است. خاصه جنبش لادیسم در انگلستان قرن هژدهم به رهبری ند لاد که واکنشی به گسترش ماشینآلات نساجی بود. لاد کارگران و پیشهوران بیکارشده از کارگاههای نساجی را تشویق میکرد تا به دستگاههای ریسندگی و بافندگی حمله کنند. آن هم با پُتک. شورشی که از ۱۸۱۱ تا ۱۸۱۶ ادامه پیدا کرد و با اعدام، زندان و سرکوب شدید معترضان بهپایان رسید. دولت بریتانیا ۱۲۰۰۰ سرباز را برای سرکوب جنبش اعزام کرد. شماری بسیار بیشتر از ارتش دوک ولینگتن در جنگ شبه جزیره. پارلمان بریتانیا در ۱۸۱۲، «ماشینشکنی» را جرمی بزرگ تلقی کرد. «لرد بایرون» شاعر رمانتیک و سیاستمدار انگلیسی از جمله کسانی بود که با این قانون و نیز دادگاههای بیرحمانهی دولت مخالفت کرد.
آنها توانستند لادیتها را بهضرب شمشیر و تپانچه خاموش کنند اما نام ند لاد و سیمای رابینهودگونهی او به نمادی برای مبارزه با اتوماسیون بدل شد. شخصیتی افسانهای که او را کاپیتان، ژنرال و پادشاه لاد مینامیدند و زندگیاش آنقدر به افسانه آمیخت که بسیاری در اینکه او واقعن وجود داشته تردید کردند. جان بلکنر در «تاریخ ناتینگهام» او را جوانکی بهنام «لادلام» معرفی میکند. کارگر بافندهای در لستر انگلستان که بهخاطر اعتراض به بیکاری شلاق خورد و بهتلافی آن، دو دستگاه بافندگی را با پتکش نابود کرد. هرچه هست، نام لاد بهزودی فرهنگ عامه را در نوردید تا آنجا که در سراسر انگلستان هرگاه یک ماشین ریسندگی خراب میشد کارگرها به هم میگفتند: «فکر کنم کار لاد باشد!» خوانندگان بسیاری در آثارشان به ند لاد اشاره کردهاند. از جمله رابرت کالورت در ترانهای بهنام «ند لاد» میخواند:
«آنها گفتند ند لاد پسرک نادانی است
تنها کاری که میکرد شکستن بود
رو به همکارانش میکرد و میگفت: «مرگ بر ماشینها!
آنها روی آيندهی ما پا میگذارند
و بر روياهای ما مُهر میزنند…»
در ادبیات هم میتوان رد پای ند لاد و لادیتها را پیدا کرد. رمان «باند آچار میمون» نوشتهی «ادوارد ابی» به ند لاد تقدیم شده است. در سهگانهی «فروپاشی امپراتوری گاز روشن» نوشتهی «راد دانکن»، دنیایی تصویر شده است که ماجراهایش ۲۰۰ سال پس از جنبش لادیسم میگذرد. با این فرق که در آن لادیتها پیروز شدهاند. در «تاریخچهی جایگزین ادموند کوپر» نوشتهی «ابر واکر»، اخلاق لادیت، سلسله مراتبی مذهبی ساخته است که بر جامعهی انگلستان حکم میراند و محدودیتهای دقیقی برای تکنولوژیها نوظهور مشخص کرده است. در این رمان، پتک (چکش) یک نماد مذهبی است و ند لاد شخصیتی الهی و مسیحایی دارد. لادیتها الهامبخش ارنست تولر در نمایشنامهی «ماشینشکنان» بودند. در مینیسریال کمیک «سوپرمن رهاشده» هم گروهی تروریستی که کارشان مخالفت با فناوری مدرن است، تصویری از ند لاد را برای نشانهی برنامههاشان انتخاب کردهاند.
باری، جهان به راهش ادامه داد و لادیتها در یکی از گردنههای تاریخ جا ماندند. آنها نتوانستند با پتک و چماق در برابر اتوماسیون مقاومت کنند. ماشینها و کارخانههای عظیم صنعتی، آنها و میلیونها کارگر دیگر را بلعیدند و کارگران تازهای تربیت کردند تا چرخدندههای مقدس سرمایه را بچرخانند. ما هم نمیتوانیم در برابر غول بیشاخ و دمی بهنام هوش مصنوعی ایستادگی کنیم. این چیزها مربوط به آینده است و ما آدمهای گذشتهایم؛ فرزندانِ غمگینِ کاپیتان لاد که پتک و چکشی برای ویرانکردن تکنولوژیهای انتزاعی نداریم. دست بالا بتوانیم ناسزایی بگوییم و امیدوار باشیم که آنها نگذارند این هیولا آزادانه جولان بدهد.