محسن توحیدیان ▪️
• عکاس مجلهی «زندگی»، «آلفرد ایزنشتات» در سال ۱۹۳۳ در جریان همایشی در جنوا، عکسهایی از «گوبلز»، وزیر پروپاگاندای حزب نازی گرفت. عکس سمت چپ مربوط به نخستین برخوردهای گوبلز با ایزنشتات است. لحظاتی که گوبلز هنوز نتوانسته است بوی خون یهودی را در رگهای ایزنشتات بشنود و از اینکه یک خبرنگار آلمانی دارد از جثهی کوچک او در محاصرهی بادیگاردهای پیلپیکر عکس میگیرد شاد و مسرور است. عکس سمت راست زمانی گرفته شده که گوبلز فهمیده است که ایزنشتات یک یهودی آلمانی است. ایزنشتات توانسته است در عکسی جادویی، امواج نفرت و دلزدگیِ نگاه گوبلز را ثبت کند. عکسی برای تاریخ تا نوع نگاه فاشیسم را به آیندگان نشان بدهد. عکس دوم را «نگاهِ نفرت» نامیدهاند. نگاهی آشنا که آمیزهای از اعتماد به نفس، تعصب، کینه و تنفر است. نگاهِ کسی که دلش میخواهد ناظر را بدرد اما موقعیت و فضا را مساعد نمیبیند. گویا تصور عمومی آلمانها از گوبلز چیزی در حدود این عکس بوده است که به او لقب «دلقک اخمو» دادهاند. ایزنشتات در خاطراتش مینویسد: «گوبلز آنقدر به نگاه نفرتانگیزش ادامه داده تا مرا شرمنده کند، اما من وقتی دوربینی در دست دارم هرگز شرمنده نمیشوم.»
او در سال ۱۹۴۵، زمانی که گوبلز به زندگی خود و شش فرزندش پایان داد، در میدان تایمز شهر نیویورک عکس معروف «بوسهی پیروزی» را گرفت که در آن ملوانی جوان در حال بوسیدن یک پرستار امریکایی است. عکسی که ایزنشتات را به شهرتی جهانی رساند.
• گوبلز مردی است که صاف و پوستکنده گفته است: «گوبلز وقتی اسم «فرهنگ» میشنود، دست به اسلحه میبرد.» جملهای نمیشناسم که بتواند به این ایجاز ماهیت، کارکردها و مناسبات فاشیسم را نشان بدهد. دکتر گوبلز، مردی که ادبیات و تاریخ خوانده بود و عمر و جوانیاش را بر سر پرستش هیتلر و نابودی یهودیان گذاشت، تئوری «دروغ بزرگ» هیتلر را به شکلی خلاقانه به کار گرفت و توانست با برپایی دم و دستگاهی مخوف، رسانهها، رادیو و اذهان عمومی را در چنگال کنترل و سانسور بگیرد. آموزههای حزب نازی با روشهای تبلیغاتی نوین گوبلز اندکاندک و لقمه به لقمه به خورد آلمانهای هوادار هیتلر میرفت و امکان بازگشت ایدئولوژیک را از آنان سلب می کرد. «زیگفرید کراکائر» در کتاب «از کالیگاری تا هیتلر» مینویسد: «آلمان پیش از نازیسم، آمادهی سرسپردن به دیکتاتوری تمام عیار بود». گوبلز یکی از همان بیشمار تودهی تحقیرشدهای بود که میخواست گُرده به گرز چوپان خشنتری بدهد اما خودش آنقدر آرمانخواه و با اراده بود که بتواند از شانههای پولادین و میانتهی دستگاه هیتلری تا مقام وزارت او بالا برود. دو فیلمی که امروز به عنوان نمونههای درخشان فیلم مستند تبلیغاتی شناخته میشوند، «پیروزی اراده» و «المپیا» ساختهی «لنی ریفنشتال» از محصولات دستگاه تبلیغاتی گوبلزی است.