دکتر احمد ابومحبوب ▪️
قرنهاست که ایرانیان با زبان پارسی و با ادبیات پارسی زنده ماندهاند. اشغال ایران به وسیلهی اعراب، و مغولان و ترکان اگرچه در فرهنگ ما تاثیر گذاشت اما هرگز نتوانست فرهنگ ما را محو کند و از بین ببرد؛ حتا هجوم سیاسی و فرهنگی تمدن غرب نیز با همهی توان و نیروی خود نتوانست چنین امری را محقق سازد. این استقامت هزار و پانصدساله چه علتی میتوانست داشته باشد؟ بدون تردید زبان پارسی با بزرگانش توان ایستادگی و ماندن را به این فرهنگ بخشیدند. آلفونس دوده، نویسندهی فرانسوی میگوید: «وقتی ملتی شکست میخورد و مقهور میشود، تا زمانی که زبان خود را از کف نداده، گویی کلید زندانش را در دست دارد.» و ایرانیان این کلید را هرگز از دست ننهادند. هنوز ندای یعقوب لیث در گوش تاریخ ایران میپیچد که «چیزی که من اندر نیابم چرا بباید گفت؟!»» این ندا بود که از شرق ایران برخاست و ایرانیان را به خود متوجه کرد. این فرمان فرزند قهرمان ایران، یعقوب لیث، در ۱۱۳۴ سال پیش صادر شد که سالگرد آن، هفتم دیماه است؛ روزی که باید بهحق روز زبان پارسی نامگذاری گردد. با وجود فضلای خود فروختهای مانند صاحب بن عباد، بدیعالزمان همدانی، صالح بن عبدالرحمان، ابوریحان بیرونی، ابوحاتم رازی، ابوالحسن عامری، ثعالبی، زمخشری و حاکمان دستنشاندهای مانند طاهر ذوالیمینین و خوارزمشاهیان و … ایرانیان بر فرهنگ و زبان خویش پای فشردند و هیچگاه آن را از دست ننهادند و فریب چنین خودفروشان و وطنفروشان و فرهنگفروشانی را که نه غرور و غیرت ملی داشتند و نه شعور زبانی، نخوردند، حتا با وجود اینکه پشتوانههای دینی سنگینی مانند امام محمد غزالی علیه فرهنگشان بسیج شده بودند و از فرهنگ بیگانه حمایت میکردند. دانشمندان بهتر قابل خرید و فروش هستند تا بینشمندان. اینان یا حاکمانی چاکر و دستنشاندهی بغداد بودند و یا دانشمندانی که ناموس ملی خود را به بیگانگان تقدیم کردند تا اجازه یابند که در درگاهشان سر بر خاک ذلت بسایند و نامور گردند. این خودفروختگان را با سامانیان و رودکی و بلعمی و خاندان سیمجوری و خاندان جیهانی و فردوسی و یعقوب لیث و… مقایسه کنید؛ بدون تردید هویدا میگردد که کفهی غیرت ملی و شعور زبانی در کدام سو سنگینتر است. مطالعهی آثار آنان نشان میدهد که ذرهای از دانش زبان بویی نبردهاند و به همین دلیل، با همهی دانش خود، در ارتباط با زبان پارسی دچار عوامزدگی و اشتباهات بسیار مضحکی میشوند. آنان زبان بیگانه را بیشتر از زبان مادر خود میشناختند. نکتهی جالب اینکه اعراب هرگز به زبان پارسی نتاختند و آن را کوچک نشمردند، بلکه حتا تقلید هم کردند. من از بیگانگان هرگز ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد. آن بیگانهپرستان ایرانی متاسفانه دانشور هم بودهاند! و به همین دلیل توانستهاند بیشتر به فرهنگ غنی ایران آسیب برسانند! و بیراه نیست که در تمامی دایرهالمعارفهای جهان، تمامی این دانشمندان را عرب معرفی میکنند و نام و نشانی از ایرانیبودن ایشان در میان نیست. ابوریحان بیرونی میگوید: «اگر مرا به عربی هجا گویند دوستتردارم تا به فارسی مدح کنند.» شگفتا از چنین تعصب ضد ملی! این عربزدگان و مولایان و بندگان، در زیر حمایت جباران اشغالگر بیش از آن شهرت یافتهاند که نیاز به معرفی داشته باشند. اگرچه امروزه برخی غربزدگان راهی شبیه بدانان رفتهاند اما هیچ غربزدهای حتا بر ضد زبان پارسی و فرهنگ تاریخی ایران کتاب ننوشته است. البته «ناصر پورپیرار» یک استثنای امروزی باقیمانده از همان عهد عتیق است. غربزدگی امر دیگری است. به هرحال برخی چنین زدگیهایی دارند و حاضرند که زبان و فرهنگ و تاریخ خود را به بیگانگان شرقی و غربی بفروشند. متاسفانه در ایران همیشه چنین موجوداتی یافته میشدهاند که یا جاهل بودهاند و یا خیانتپیشه و یا هر دو. به هر روی، زبان، آنچنان که دانش زبانشناسی به اثبات میرساند، حامل فرهنگ است و مسلما فرهنگ ایرانی با زبان پارسی حفظ میشود. یکی از ویژگیهای زبان، انتقال فرهنگی است؛ بدین معنی که زبان، فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهد و حفظ میکند. پس بیجا نیست که برای حفظ فرهنگ ایرانی بر زبان پارسی تکیه میکنیم. زبان، ذهنیت انسانهاست که با ابزارهایی، مثلا صوت، بروز پیدا میکند. ذهنیت یک جامعه نیز فرهنگ آن جامعه است؛ پس با حفظ و حراست از آن، فرهنگ مصون و پایدار میماند. یکی از مصیبتهای فرهنگی جامعهی ما این است که غیرمتخصصان در زبان و ادبیات فارسی، بدون اطلاعات و مطالعهی کافی، دربارهی آن نظر صادر میکنند و خود را صاحبنظر میپندارند. مثل بسیاری امور دیگر؛ اینان همان عوامی هستند که دربارهی هرچیز و همهچیز اظهار لحیه و دانایی میکنند. به یاد میآورم که در حضور زندهیاد استاد زرینکوب، کسی پرسشی از ایشان مطرح کرد و دانشجویی نورسیده در پاسخ او آغاز به پاسخگویی و اظهار دانایی کرد و مجال نداد. در نهایت، نظر استاد را جویا شد. استاد با خضوع و زیرکی تنها گفتند: «استفاده میکنیم.» طنز این پاسخ در آن موقعیت بر صاحبنظران پوشیده نماند. در هرحال، امروزه با چالشهای زبانی نیز رویاروی هستیم، و البته باید دانست که تاثیر و تاثر زبانها امری ناستوده نیست و این چیزی است که در تمامی تاریخ و در تمامی ملتها و زبانها رخ داده است. مسالهی خودباختگی امر دیگری است. آنچه این زبان و فرهنگ را از مرگ حتمی نجات داد، آن دانشوران نبودند بلکه گرایشهای فرهنگی مردم عادی کوچه و بازار روزگاران گذشته بود در کنار ادبیات فارسی؛ به ویژه شعر فارسی. شعر فارسی در تاریخ ایران، نقش فرهنگی ارزشمند و گستردهای را بازی کرده است.