محسن توحیدیان ▪️
□ نوسفراتو شاهکار مورنائو در فضای وحشت سراسری، طاعون و مرگ گروهی میگذرد. خونآشام ترسناک و هولانگیزی که سایهاش بر دیوار میتواند خون را در رگها برگرداند، تنها همین یکبار در سینما پیدا شد و این پیدایی بهخاطر زهدان باروری به نام اکسپرسیونیسم بود. پس از آن هر اقتباسی از رمان برام استوکر و هر برداشت دیگری از شخصیت دراکولا شکستخورده و نادرست از آب در آمد. هنگامی که مردم شهر بر در خانههایشان صلیب میکشند و برای فرار از طاعون به موهومات و مقدسات پناه میبرند، الن از پنجره میبیند که تابوت مردگان طاعون را از خیابان دراز لوبک پایین میآورند. مورنائو به نوسفراتو چهرهای حیوانی داده است؛ گوشهای خفاش، ناخنهایی که به پنجهی جانواران شبیه است، دندانهای تیز جانوری درنده و چشمهایی که میان دیدن و دریدن فرقی نمیبیند. نوسفراتو که از تابوت مردگان در فوران موشها بیرون جسته و سمفونی وحشت نواخته است، نمادی روشن از اپیدمی و رستاخیز طبیعت است. اصالت و قطعیت زندگی را هشدار میدهد. دانههای وحشت را در خاک بارور بیپناهی میپاشد و به ایمان و یقین آبش میدهد. نوسفراتو تا همیشه سایهاش بر دیوار میماند. میتوان بر خود تازیانه زد، میتوان چله نشست، میتوان نذر و نیازها کرد و بر خانهها و پنجرهها صلیبهای زیبایی کشید اما او همیشه از تابوتهای تباهی بیرون میآید.