دیوانهام
دیوانهام، که این پری به خواب من آمد
مهتابی مسافرخانه از بنفشه و شببو
سرشار بود و
آبشاری که فرومیریخت
از پیچک گلهای یاس
در هوا معلق ماند
از زیبایی پریدم و ماه دوهفته
پشت پنجره کامل بود
دیوانهام؛ که این پری بهخواب من آمد.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تاریخ تلخ روح
کاری از کلام بر نمیآید
کاری نمیکنند الکل و افیون
این نشئهی شفیق شقایقها
تو، تاریخ روح منی
تاریخ تلخ روح
خون موج میزند مجنونوار
در ریشههای استوایی رگها
در ساختمان مفرغی مغز
خون موج میزند
در شطالغرائب سبز خون
کاری نمیکنند، الکل و افیون.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سرود میهنی
چگونه مرد میهنش را
به شکل زنی زیبا
عاشقانه دوست میدارد؟
معشوقهای قدیم
در دیوانهای شعر و
فرهنگهای لغات
در چشمهای گوزن زرد
در سکههای ضربی زر
طلایی به رنگ پوست شیر
و یاد یالهای رها در باد
در لبهای شرابی شیراز
و ببرهای مازندران و
میلههای زندان
معشوقهای قدیم
با زیور زر و فیروزه
از آسمان آبی نیشابور
تا کاشیهای اصفهان و
آبهای خلیج فارس
نقاشی شده
با رنگهای نیل و رُناس
بر عتیقههای سفال
چگونه مرد میهنش را
به شکل زنی زیبا
عاشقانه دوست میدارد؟
دیشب در خواب
دختری بالا بلند را دیدم
در لباس جادهی ابریشم
با گیسوی سیاه سمرقند
و چشمهای خمار بخارا.