۱ دیر زمانی چنین بودم ستارهای به دستم از نم رویا خیس حال که میخواهم زندگانی را سایهای باشم غم مردگانم نیست میان ابروها چه چیز میافتد وقتی نگاه از آسمان ملال میگیرد تنها تو باش که فرداها اگر چه بیخورشید با نام تواند. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ۲ ماه در چشمهسار گندمها چهره میشوید رویاها خیس میگذرند … بیشتر بخوانید “سه شعر از مجید فروتن” »
برچسب: شعر فارسی
شعر
یادداشت
محسن توحیدیان ▪️ زهرا، زمانی که من یکساله بودهام و در حال بالیدن در گلدانِ کوچکم، کتاب «شهر شب و شهر صبح» نیما را به کسی که او را «بسی عزیز میداشته» تقدیم کرده است. حالا باید زنی پنجاه و چند یا شصتساله باشد. کتاب از زهرا به آن عزیز و از او به من، … بیشتر بخوانید “امضایی ساده بر پوست زمان” »
یادداشت
محسن توحیدیان ▪️ ▪️ هنر زمان، از ریخت انداختن است. پوست را مچاله میکند. خانه را میسابد. شانه را میاندازد. کلمات را ویران میکند. ناهید و بهرام بر گورستان مردگان نور میپاشند و زمان انگشتهای بسیار بلندش را بر پیشانی مردگان میگذارد. خدایانی که سینهریزهای بلند و ابروان دژم داشتند، در سیلاب بیپایابش دندان میشکنند. … بیشتر بخوانید “هنر زمان” »