محسن توحیدیان ▪️ در روزهایی که شرکت پخشکنندهی فیلم «آتالانت»، سرگرم تکهپارهکردن فیلم بود، ژان ویگو، نابغهی سینما آنقدر بیمار بود که نتوانست برای فیلمش کاری بکند. بیماری خودش و همسرش و تنگدستی همیشگی آنها، ویگو را وادار کرد دوربینش را بفروشد. فیلمساز جوان و مسلول، در همان روزها در ۲۹سالگی درگذشت. تنها چهار فیلم … بیشتر بخوانید “ژان ویگو؛ در غیاب دروبین” »
برچسب: سینمایی
محسن توحیدیان ▪️ فیلمنامهی بارگرد را چارلز بوکفسکی دربارهی خودش نوشت. آلتراگوی او، هنری چیناسکی، انعکاس روشنی از نویسندهی همیشهمستی است که در بارها و میخانههای لسآنجلس روزگار میگذراند و در پریشانی احوال و تنگدستی، مینویسد و مینویسد. فیلمنامه که به سفارش باربت شرودر نوشته شده بود، به همراه نقاشیهایی از نویسنده، پیش از ساخت … بیشتر بخوانید “دربارهی بارگرد و بوکفسکی” »
محسن توحیدیان ▪️ صحنهی تجاوز و قتل در «چشمهی باکره» بهزیر درختان انبوه جنگل و در پرتو آفتاب زیبای بهاری اتفاق میافتد. چوپانان فرومایه با دیدن دوشیزهای زیبا که بر اسبش در کورهراههای جنگلی میراند، برایش دندان تیز میکنند. او را میفریبند و از اسب پایین میآورند. دوشیزه کارین خود مستعد فریفتهشدن است. زیبایی نوجوانی … بیشتر بخوانید “چشمهی باکره” »
محسن توحیدیان ▪️ تابستان با مونیکا؛ برهنه بر سنگهای ساحلی دراز کشیدهاند. بطری در دست، سیگار بر لب. شهر آنسوتر است. در دوردست. پدرها و مادرها، الکلیها، پااندازها، سبزیفروشها و بلورچیها آنجا در محاصرهی زندگی بیمقدارشان جا ماندهاند. هری و مونیکا از آبها گذشتهاند. به سواحل آزاد رسیدهاند. به جزیرهی تازهای بیرون از سرزمین مقررات. … بیشتر بخوانید “تابستان با مونیکا، چهارصد ضربه” »