شعر
(۱) تیرهااز چندین جهت اصابت میکنندبه چندین جهت من که روی دستهایت افتادهام از پارفتهام از دستو زانو در قطع و وصلهای مکررو زانو در تاریک و روشنهای مکررو زانو در فراز و فرودهای مکررمیشکند از خودو بر میخیزاند شبی راکه از ماه افتاده بودم برویدو روی درختهای خردسالیکودکی بنشانید، که در جنگهای نابرابربا دستی … بیشتر بخوانید “سه شعر از زبیده حسینی” »