(۱) خانه به گل نشسته استو پاروها شکستهاندبه هوایم اگر بیایینه به بوی دریا و نان میرسینه به عطر نارنج و برنجو نه شمعدانی گل خواهد داددر چشمهاتمن، غرق باران و مهامو در عصرانههای ایوانزیرسیگاری را پر میکنمسالها صبح به صبحبه صدای تلخ قاشق در استکانخیره بودمسررفته از آشپزخانهو به چشمیها چشم دوختهشاید کسی بیایدکسی … بیشتر بخوانید “سه شعر از گیتا مینویی” »
برچسب: شعر
شعر
شعر
پنگوئن قرمز گریه کار درستی است و مرد خشکیدهای که بعد از سالها کنار گردناش جوانه میزند حتمن درست گریه کرده است میان کندههای ساکت نشستن سخت است وقتی شاخهی سبزی از یقهات زده است بیرون و قناری غایبی روی شانهات درست میخواند همیشه حذف به قرینهی غلط بودهام قطرهی قرمزی که تن به محلول … بیشتر بخوانید “سه شعر از هوشنگ ملکی” »
شعر
آتشِ زیرِ پوست از عشق نگویم وُ دستهایم در جیب پوست بیندازد وُ زبانم در دهان پوست بیندازد وُ من پوست… و «من»ی دیگر بردارم از درونم وُ پوستی نو بپوشم وُ بعد بگویم وُ بنویسم که: اینچه از جهان میبینم کو که نمیبینم؟! لعنت به چشمهای من! لعنت به قلبِ من که هنوز برای … بیشتر بخوانید “سه شعر از محمد آشور” »