شعر
محسن توحیدیان ▪️ غمی به دندان گیر غمی ای سگ! استخوانی که زمانی آرنج انسانی بوده است در کارخانه زخمی که دهانی را دریده است در فریاد غمی که با کلماتش تو را میخوانم هنگامی که هنوز نامت را به من نگفتهای به دندانش گیر این خواب عطارد است که بر فقدان تو میتابد شانهای … بیشتر بخوانید “ترانهای برای سگ” »