هنوز هم کتابها را با خلوص نوجوانی میخوانم. با ایمان خوانندهای که هیچ کتابی نخوانده است. فرم از این راه بر من غلبه میکند. با دهانها، بُرادهها و گلهای پنبهاش. هر کتابی و هر نویسندهای میتواند بر من اثری بگذارد چرا که من ذهنی شعلهور در تاریکخانهام. فیلمهای بسیاری را در رودربایستی با خودم دیدهام. … بیشتر بخوانید “دهانها، بُرادهها و گلهای پنبهاش” »
برچسب: محسن توحیدیان
در یازدهسالهگی، زن فالگیری بشارتم به جوانمرگی داد. سکهای که به او داده بودم رنگ مس داشت. سکه را توی جیبش گذاشت. گفت نباید این راز به کسی بگویی. دهان قشنگی داشت. روی لبهایش چند تا خال کمرنگ. چندتایی هم روی پیشانی. بوی مخصوصی میداد. بوی کولیها. بگویینگویی قشنگ بود. به ماه نکشیده چادرهاشان را … بیشتر بخوانید “در جوانی” »
کتابهای بسیاری را با نگرانی خواندهام. اثر ادبی، آنچه برای هیچ نوشته میشود، نگرانم میکند. باید کسی را پیدا کنم و سطری از آن را برایش بخوانم وگرنه دیوانه میشوم. اگر نیمهشب باشد و عالم خواب باشد، نیمههایی از عمرم را میدهم تا موج ناگوار نگرانی از من بگذرد. سپیده که پیدا میشود، با پوستی … بیشتر بخوانید “به خسوف میروم” »
جانورانی که خورده بودم یکییکی بیدار شدند. نیمههای شب از درد به خودم پیچیدم. توی سینهام، توی سرم میزدند. نفسم بالا نمیآمد. برخاستم و به آشپزخانه رفتم و شیر آب را پیدا کردم. وجودم باغ وحشی شد. یکی کشتی شدم که نوح مسافرانش را از دشتها و جنگلها آورده بود. گاوها ماغ میکشیدند، پرندهها میخواندند، … بیشتر بخوانید “آسمان زرد” »
• رابطهای که نمیتوان به سادگی وصفش کرد؛ کول هاردن (گاری کوپر)، روی بین (والتر برنان). وسترنر، شانزدهمین فیلم ناطق «ویلیام وایلر» به گرد چنین ارتباطی شکل گرفته است. هاردن به شهر کوچک وینگارون در تگزاس میآید. جایی که قاضی روی بین آن را اداره میکند. از انگشتشمار وسترنهایی است که در آن والتر برنان … بیشتر بخوانید “وسترنر” »