شعر
محسن توحیدیان ▪️ روزی نمانده تا تسلیمِ باطل کنم اشکی نمانده تا بیفشانم بر بادهای تجرید از جیب که افتاده این مغاک در دلم؟ مگر پرندگان تاریکی دانستهاند که راه به مبهوت کشیدهام؟ مگر آنکه بر دروازهی تسلیم شیهه میکشد چهارشنبه نیست؟ ای تنومند ای رقتانگیز ای مسلط بر پنجرهها، گلدانها، قیچیها، خاکروبهها ای … بیشتر بخوانید “چهارشنبه” »