به فارسی محسن توحیدیان سخن جامعه پورِ داوود كه در اورشلیم پادشاه بود: پوچ در پوچ، جامعه چنین میگوید؛ پوچ در پوچ، همهچیـز بیهوده است. آدمی را چه بهره از رنجی كه بهزیر آسمان میبرد؟ کسانی میروند و کسانی میآیند و زمین تا همیشه بر جای میماند. آفتـاب بر میآید و آفتاب فرو میافتد و … بیشتر بخوانید “پوچ در پوچ” »
دسته: ترجمه
ترجمه
ترجمه
نقدی بر کتابِ «خط مستقیم: یادداشتهایی در باب شعر و شاعری» نوشتهی «ران پجت» جرج تایش ترجمهی محمد مرادی «هروقت نام مکتب نیویورک را میشنوم، به یاد استندآپ کمدی «فانی بون» و برنامههای محبوبم «تیکینگ کپ» و جانسون میافتم. از وقتی دست راست و چپ خود را شناختهام، اینها سه دستمایهی اقتباس از الههای هندو … بیشتر بخوانید “گلهای وحشی بدون هوا” »
ترجمه, داستان
فرانتس کافکا ترجمهی محسن توحیدیان سرد و سخت بودم، پلی بودم، روی پرتگاهی دراز کشیده بودم. از یکسو با انگشتهای پا و از آنسو با دستهایم خودم را توی خاکِ رو به ویرانی نگه داشته بودم. لتههای کُتم در دو سوی بدنم تکان میخوردند. آن پایینها، جریان یخزدهای از قزلآلا میگذشت. هیچ دیاری گذرش به … بیشتر بخوانید “پل” »