محسن توحیدیان ▪️ اگر به امامزاده طاهر بروید، او را میبینید. او خودش شما را پیدا میکند. وقتی ببیند بین گورها پرسه میزنید، خودش را میرساند. میپرسد «دنبال حسن گلنراقی میگردید؟» با همین یک سوال، او راهنمای شما در خوابگاه مردگان میشود. اسمش محمدرضا است. بیشتر از بیست سال ندارد و همیشه هم آنجاست. وقتی … بیشتر بخوانید “هادس در امامزاده طاهر” »
ماه: آبان 1401
محسن توحیدیان ▪️ • در روستایی دورافتاده در لاتزیو ایتالیا، پیش از شام زنها گرد نشستهاند و جوری که مردها نشنوند با هم حرف میزنند. یکی از آنها میگوید: «موسولینی را گرفتهاند.» «بیچاره او هم آدم است.» «میگویند خیلی آتشی بوده.» «آره. زنها را شلاق میزده.» «من نمیفهمم چجور میشود با کسی که آدم را … بیشتر بخوانید “دو زن ساختهی ویتوریو د سیکا” »
فرانتس کافکا ▪️ ترجمهی محسن توحیدیان ▪️ سرد و سخت بودم، پلی بودم، روی پرتگاهی دراز کشیده بودم. از یکسو با انگشتهای پا و از آنسو با دستهایم خودم را توی خاکِ رو به ویرانی نگه داشته بودم. لتههای کُتم در دو سوی بدنم تکان میخوردند. آن پایینها، جریان یخزدهای از قزلآلا میگذشت. هیچ دیاری … بیشتر بخوانید “پل” »
محسن توحیدیان ▪️ نگاهی به اقتباس سینمایی اورسون ولز از رمان کافکا ◍ محاکمه ساختهی اورسون ولز فیلمی جسورانه است اما برای اقتباس، داستانی خطرناک برگزیده است. فیلم، طراحی صحنهی کمنظیر، نماهای رشکبرانگیز و کارگردانی شاهکارش را به رخ میکشد اما این نمیتواند بهتنهایی جهان کافکایی را بازنمایی کند. آن جهان در رسانهی دیداری نمیگنجد … بیشتر بخوانید “کافکا، ولز، محاکمه” »
محسن توحیدیان ▪️ دقتهایی در شعر سعید صدیق شعر سعیدصدیق، شعر ویرانی و شكست است. مولفههایی كه پیكرهی اصلی شعر معاصر را ساختهاند و در هر شعر راستین این زمانه میتوان رد پای این مفاهیم را به روشنی دید. چه عصری كه در آن زندگی میكنیم، عصر شكست آرمانهای بزرگ و ویرانی رویاهایی است كه … بیشتر بخوانید “علف از صحرا پیرتر است” »